تغییر استراتژی
روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته بود و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید....
روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته بود و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید....
در سال ۱۹۵۷ پسر ده ساله ای در کالیفرنیا زندگی میکرد که ارزوی بزرگی در زندگی داشت. ان سالها مصادف بود با سالهایی که جیم براون به عنوان یکی از...
میگویند در کشور ژاپن مرد میلیونری زندگی میکرد که از درد چشم خواب بچشم نداشت و برای مداوای چشم دردش انواع قرصها و آمپولها را بخود تزریق کرده...
پادشاهی دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کرد. آنها را به مربی پرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در مراسم شکار تربیت کند. یک ماه بعد، مربی...
جان دوست صمیمی جک در سر راه مسافرتشان به منهتن پس از سفارش صبحانه در رستوران به جک گفت: یک لحظه منتظر باش می روم یک روزنامه بخرم. پنج دقیقه بعد،...