درک متقابل
جان دوست صمیمی جک در سر راه مسافرتشان به منهتن پس از سفارش صبحانه در رستوران به جک گفت: یک لحظه منتظر باش می روم یک روزنامه بخرم. پنج دقیقه بعد،...
جان دوست صمیمی جک در سر راه مسافرتشان به منهتن پس از سفارش صبحانه در رستوران به جک گفت: یک لحظه منتظر باش می روم یک روزنامه بخرم. پنج دقیقه بعد،...
قدرت اندیشه : پیرمردی تنها در یکی از روستاهای آمریکا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند اما این کار خیلی سختی بود. تنها...
استادی قبل از شروع کلاس فلسفه اش در حالی که وسایلی را به همراه داشت در کلاس حاضر شد. وقتی کلاس شروع شد بدون هیچ کلامی شیشه خالی سس مایونزی را...
رهبری و ایجاد انگیزه فرمانده سربازان را جمع کرد، سکه ای از جیب خود بیرون آورد، رو به آنها کرد و گفت: سکه را بالا میاندازم، اگر رو بیاید...
در زمان ها ى گذشته، پادشاهى تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و براى این که عکس العمل مردم را ببیند، خودش را در جایى مخفى کرد. بعضى از بازرگانان...
کمانگیر پیر و عاقلی در مرغزاری در حال آموزش تیراندازی به دو جنگجوی جوان بود. در آن سوی مرغزار نشانه ی کوچکی که از درختی آویزان شده بود به چشم...
از مدیر موفقی پرسیدند: “راز موفقیت شما چه بود؟” گفت: «دو کلمه» است. – آن چیست؟ – «تصمیمهای درست» – و شما چگونه تصمیم های درست...
شما نجار زندگی خود هستید … نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده میکرد. یک روز او با صاحبکار خود موضوع را درمیان گذاشت. پس از روزهای...
« کشتی جنگی ماموریت یافته بود برای آموزش نظامی به مدت چند روز در هوایی طوفانی مانور بدهد هوای مه آلود سبب شده بود که کارکنان کشتی دید کمی داشته...
در جستجوی انعطاف در سازمان هیچ چیز در این دنیا به نرمی و انعطافپذیری آب نیست. با این همه برای حل کردن آنچه سخت است، چیز دیگری یارای مقابله...
مردی در کنار جاده، دکه ای درست کرده بود و در آن ساندویچ می فروخت. چون گوشش سنگین بود، رادیو نداشت. چشمش هم ضعیف بود، بنابراین روزنامه هم نمی...